نصیحت نامه
نوشته های خودم
|
||
دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : سید جعفر راکبیان اگر بچه هایتان را دوست دارید اجازه بدهید کمی سختی بکشند نسل سوخته ، یا همان نسل پوست هندوانه خور ، نسلی که زمانی که کودک بود پدر سالاری بود و حالا که خود پدر شده فرزند سالاری است ، این نسل به خاطر این که می خواست به نوعی اشتباهات پدر و مادر خود را تکرار نکند و به فرزند و یا فرزندانش بها بدهد و احساسات آنان را جریحه دار نکند و اجازه ندهد تا کمبودهایی را که احساس کرده فرزندانش نیز احساس کنند . در یک جایی دچار اشتباه شد و به مشکل برخورد کرد ، این نسل دهه ی پنجاه ، بدون در نظر گرفتن عدالت و تعادل و ملاحظات تربیتی ، از ترس این که از جلو بام نیفتد ، آن قدر عقب عقب رفت تا از عقب بام افتاد و حالا که افتاده داد و فریادش به آسمان است که ما بدشانس هستیم و قدیم برده ی پدر و مادر بودیم و حالا برده ی فرزند . به نظر من هم پدر و مادرهای قدیم اشتباه کردند و هم ما اگر آنان کودکان را به حساب نمی آوردند ، ما هم در حد توانمان بیش از اندازه به کودکان رسیدگی کردیم و توقع آنان را بالا بردیم ، خودمان کمتر خوردیم تا آنان بیشتر بخورند ، بیشتر صرفه جویی کردیم تا آنان بیشتر بریز و بپاش کنند . در صورتی که کودکان نیز باید با مشکلات و سختی ها آشنا شوند تا وقتی وارد جامعه شدند با برخورد با اولین مشکل دچار سرخوردگی و یأس نشوند . اگر همیشه آسایش و راحتی باشد زندگی دچار یکنواختی و سکون می شود ، اگر پیاده راه رفته و خسته شده باشیم آن وقت نشستن در اتومبیل بدون در نظر گرفتن مارک و مدل آن برایمان لذت بخش است ، همان گونه که زمانی که به آب و یا غذا دسترسی نداریم ، به نازل ترین آن نیز قانعیم . من تصور می کنم که هیچ اشکالی ندارد که فرزندانمان را از همان کودکی عادت دهیم تا احترام به پدر و مادر را فرا بگیرند ، یادبگیرند به بزرگتر خود احترام بگذارند ، این رفاقت با بچه هایمان نیست که ما آنان را (شما) خطاب کنیم و آنان ما را (تو) ،کودکان باید از همان اوایل کودکی یاد بگیرندکه اگر پدر و مادر وظیفه ی رسیدگی به آنان را دارند ، آنان نیز در مقابل وظایفی دارند . این همه کتاب های روانشناسی ، این همه کلاس های مشاوره و این همه نکاتی که در مورد رفتار با کودکان وجود دارد ، شاید به درد هر خانواده ای نخورد ، چون هر خانواده فرهنگ خاصی را دارد و یک فرمول خاص برای تربیت نمی تواند مثمر ثمر باشد . ببینید بزرگان دین ما چقدر حکیمانه آموزش می دهند که چگونه با فرزندانمان برخورد کنیم . می گویند پدر و مادر باید سن فرزندان خود را به سه مرحله تقسیم کنند . از بدو تولد تا هفت سالگی ، از هفت سالگی تا چهارده سالگی و از چهارده سالگی تا بیست و یک سالگی . مرحله ی اول : در این سن کودکان (عزیز) خانه هستند . و باید بدانند که پدر و مادر آنان را دوست دارند و دوست داشتن را در گفتار و رفتار پدر و مادر ببینند و حس کنند .در این سن کودک تمام اصول تربیتی و آموزشی را از طریق بازی و برخوردهای مهربانانه در می یابد و حتی به صورت تفننی در انجام کارهای خانه نیز نقش آفرینی می کند ، انداختن سفره ی غذا و جمع آوری آن و پوشیدن لباس و کارهایی دیگر که در خور و توان کودک است . مرحله دوم : دراین مرحله کودکان (فرمانبر) خانه هستند و همانطور که در مرحله ی اول یاد گرفته اند باید ضمن داشتن احترام و عزت ، و این احساس که پدر و مادر همچنان آنان را دوست دارند ، و آنان نیز در برابر والدین و خانواده وضایفی دارند ، وظیفه ی خود راکه ابتدا ، انجام تکالیف مربوط به خود است به خوبی انجام داده و ازدستورات بزرگترها نیز پیروی کنند و باید ضمن القای این حس که مهم تر شده اند ، یاد بگیرند که نقش آنها در زندگی پررنگ تر شده و مسئولیتشان بیشتر . مثلا اگر خرید جزیی خواسته شده و یا درخواست مورد نظر پدر و مادر را انجام ندهند امروز نهار و یا شام خانه دچار اشکال می شود . مرحله سوم : در این مرحله فرزندان (وزیر) خانه هستند و همانگونه که مشهود است کودک که حالا نوجوان است و به سوی جوانی گام برمی دارد ضمن دانستن این موضوع که علی رغم کمتر شدن بوس و کنارهای دوران کودکی ، هنوز مورد علاقه ی پدر و مادر هست ، و او نیز باید به پدر و مادر و فرهنگ خانواده احترام بگذارد، باید بداند که به یکی از ارکان و پایه های خانواده تبدیل شده و در هر تصمیم گیری ، اعم از تصمیمات ساده مانند رفتن به مهمانی و یا تصمیمات مهم تر مانند ، مسافرت ، خرید خانه و یا اتومبیل و یا هرکاردیگری که به خانواده مربوط هست ، با او مشورت می شود و نظر او در کارها برای خانواده مهم است . بنابراین تنها به خاطر این که کودکانمان ناراحت نشوند ، آنان را دور از مشکلات خانواده نگه نداریم ، و نیز به یکبارگی سیل مشکلات را هم بر سر شان نریزیم که دچار یأس و نا امیدی شوند . در هر صورت کودکان ما اگر گاهی سختی بکشند قدر زندگی را بهتر خواهند دانست . این تنها یک نظریه ی کلی است و ناگفته پیداست که تربیت هر گلی مخصوص آن گل است و مسلم باغبانی گل های بهتری را پرورش می دهد که راجع به گل های مختلف شناخت بیشتری داشته و ضمن علاقه مندی به گل ها بیشتر نسبت به تربیت آنان کوشا باشد . والسلام
نظرات شما عزیزان:
![]() ![]() آرشيو وبلاگ
![]() ![]() پیوندهای روزانه
![]() ![]() پيوندها
![]()
![]() ![]() ![]() |
||
![]() |